سلاح قلم

بشکنی ای قلم، ای دست اگر پیچی از خدمت محرومان سر

سلاح قلم

بشکنی ای قلم، ای دست اگر پیچی از خدمت محرومان سر

فلج استراتژیک اسرائیل

فلج استراتژیک اسرائیل 

«افرایم هالوی» که از پیشکسوتان در موساد بود، نیز بخشی دیگر از این دیدگاه را به چالش کشید (بخشی که دولت ایران را دولت بی منطق بر می شمرد) و از این رو مدعی می شد که مناقشه ی ایران با روش دیپلماتیک حل شدنی نیست. افرایم هالوی در سال 2006 گفت: « من فکر نمی کنم آن ها (مسئولان ایرانی) بی منطق باشند. به نظر من آنها بسیار هم با منطق هستند و بی منطق خطاب کردن آنها تنها فرار از واقعیت است». با روشی مشابه، «ایهود اولمرت»، نخست وزیر اسبق اسرائیل نیز در شب خروج از دفترش در سال 2008، در اظهاراتی گزنده، عملی بودن گزینه ی نظامی علیه ایران را به چالش کشید. او به روزنامه ی «یدیعوت آحارونوت» گفت که دولت (اسرائیل) با پیشنهاد گزینه ی نظامی علیه ایران "تعادل عقلانی اش را از دست داده است". اولمرت گفت: «آنچه ممکن است ما با فلسطینی ها، سوری ها و لبنانی ها بکنیم، نمی توانیم در مورد ایران به اجرا در آوریم، پس بیایید معتدل تر باشیم و در محدوده ی توانایی های واقعی خودمان حرف بزنیم». یکی از اندک سران اسرائیلی که پیوسته درباره ی دیدگاه «هشداری» پیرامون ایران اخطار داده است، ایهود باراک می باشد. او اخیرا با حمله به دیدگاه ترس آلود درباره ی جمهوری اسلامی ایران گفت که ایران بی تردید اسرائیل را بمباران اتمی نخواهد کرد. او افزود: «گزارش شده که پاکستان به ایران بمب هسته ای داده است. خوب که چه؟ برویم فرودگاه و فرار کنیم؟ یا کشور را تعطیل کنیم؟ فقط به خاطر یک گزارش؟». با این همه باید امیدوار بود که اظهارات اخیر مقامات اسرائیلی، نتیجه ی مثبتی در بر داشته باشد: مشکل فلج استراتژیک اسرائیل را خفیف تر کند و بر روایت دور و دراز بلوف های سران این کشور درباره ی ایران (ادعاهایی که توانایی انجامش را ندارند)، نقطه ی پایان بگذارد منبع: روزنامه ی قدس شماره ی 6696، گرفته شده از خبرنامه ی گزیده ی اخبار- کانون فرهنگی ورزشی پایگاه مقاومت شهید عرشی مسجد جامع سعدی شماره ی423. 

سربازان اسرائیلی 

گروه سیاسی (ترجمه) نشریه «فارین پالیسی»، جمهوری خواهان ایالت متحده ی، به قلم «تریتا پارسی»، رئیس «شورای ملی ایران و آمریکا» در واشنگتن: یکی از بزرگترین بلوف ها در جامعه سیاست خارجی در دهه ی گذشته این بود که اگر واشنگتن پا پیش نگذارد و به تأسیسات هسته ای ایران حمله نکند، اسرائیل چاره ای ندارد جز اینکه حمله ی نظامی را خود انجام دهد. همان گونه که پیش بینی می شد، از میانه ی دهه ی 1990، گزارش های بسیاری در رسانه ها منتشر شد که مدعی بودند اسرائیل تنها چند ماه، و چه بسا چند هفته تا بمباران ایران فاصله دارد.

هر بار هم یک پاراگراف اخطار دهنده (یک جور استدلال) به خبر افزوده می شد که تلاش می کرد، جهان را قانع کند که تصمیم اخیر اسرائیل به مراتب جدی تر از تصمیمات پیشین این دولت بوده است! حال آنکه تمامی اخطارهای اسرائیل بلوف هایی بیش نبودند. اسرائیل نه در گذشته و نه در زمان اکنون، هیچ گاه توانائی نابود کردن تأسیسات هسته ای ایران را نداشته است، اما این نتایجی که این داد و هوارها برای اسرائیل در بر داشته است، یکی این بوده که گزینه ی نظامی آمریکا همچنان روی میز بماند و دیگر اینکه واشنگتن حواسش باشد که از خط قرمز اسرائیل، یعنی مخالفت با غنی سازی اورانیوم در خاک ایران منحرف نشود، و در نهایت اینکه برنامه ی هسته ای ایران در صدر مسائل جامعه ی بین الملل و در کانون توجه باقی بماند.

ناله هائی از یر بیچارگی، ناامیدی و درماندگی

اما رفتار سمج گونه و پافشاری بر این بلوف زدن ها، هزینه هایی نیز در بر داشته است. روایت اسرائیلی ها از موضوع ایران در 15 سال اخیر، به ناله هائی از سر بیچارگی، ناامیدی و درماندگی تبدیل شده اند و ماهیت اصلی شان را از دست داده اند. بزرگنمائی تهدید ایرانی، البته مصارفی در داخل نیز داشته است. این موضوع در دهه 1990 برای «اسحاق رابین» و «شیمون پرز»، دو نخست وزیر اسرائیل به مانند توجیهی برای برای مردم اسرائیل (مترجم: ساکنان صهیونیست سرزمین های اشغالی فلسطین)، در پیگیری صلح با فلسطینیان مورد استفاده قرار گرفت و همین اواخر نیز «بنیامین نتانیاهو» از آن برای ایجاد فشار بر واشنگتن در پیگیری روند صلح استفاده کرد. اما بهایی که برای رسیدن به این فواید داخلی پرداخت شد، این بود که گزینه های اسرائیل و انعطاف پذیری اش در مقابل ایران به شدت محدود شد. همان طور که سیاستمداران اسرائیلی تهدید ایرانی را پایه ریزی و همچنان تلاش می کردند، اجماعی ایجاد کنند که تهران را خطر و تهدید غیر قابل چشم پوشی قلمداد کنند، عقب نشینی سران این کشور از این تعریف، بدون از دست دادن از دست دادن موقعیت های سیاسی، سخت تر و سخت تر می شد. در نتیجه دید ترس آلود به ایران رفته رفته افزایش یافت و راه های بازنگری این دیدگاه در دولت اسرائیل مسدود شد.

اسرائیل از «فلج استراتژیک» رنج می برد

من (نویسنده ی اصلی این متن که آن را در روزنامه ی قدس به چاپ رسانده است) درباره ی این موضوع در اواخر سال 2007، مقاله ای نوشتم و اشاره کردم که اسرائیل دارد از نوعی فلج استراتژیک رنج می برد که از ناتوانی اش در هماهنگ سازی خود با واقعیت های جدید منطقه و عقب نشینی از دیدگاه هشداری (در مورد ایران) برخاسته است.امروز موقعیت استراتژیک اسرائیل در منطقه، رو در روی خطر به مراتب بزرگتری قرار دارد. برای نمونه، در چند سال اخیر و پس از حمله به ناوگان امدادی غزه در سال 2010، تنش های میان اسرائیل و ترکیه بسیار بالا گرفته و به نقطه جوش نزدیک شده است. آنچه به این ترتیب انتظار می رود، قطع کامل اتحاد استراتژیک میان این دو کشور در آینده ای بسیار نزدیک است. از سوی دیگر پس از سقوط «مبارک» در مصر، اسرائیل مهمترین متحد عرب خودش را از دست داده است. با این همه، فلج استراتژیک اسرائیل این روزها بسیار وخیمتر از سال های پیش شده است. 

پرچم اسرائیل

یک ایده ی احمقانه

در این میان اظهارات مناقشه برانگیز «ایهود باراک» وزیر دفاع (جنگ) اسرائیل و «مئیر داگان»، رئیس سابق موساد (سرویس مخفی اسرئیل)، کتری سیاست این کشور را به جوش آورد و این سخنان را به تیترهای اول رسانه های جهانی تبدیل کرد. داگان در سخنان خود در کنفرانسی در اورشلیم گفت که حمله به تأسیسات اتمی ایران " یک ایده ی احمقانه" است و در ادامه افزود که اقدام نظامی هرگز به اهداف مورد نظر نمی رسد و نیز جنگی طولانی را سبب خواهد شد.

در واکنش، بسیاری از مقامات اسرائیلی او را برای تلاش در تغییر دیدگاه رسمی در مورد ایران، مسخره کردند. اما داگان نخستین مقام اسرائیلی نیست که بلافاصله پس از ترک پستش به انکار این دیدگاه می پردازد.

 منبع: روزنامه ی قدس شماره ی 6696، گرفته شده از خبرنامه ی گزیده ی اخبار- کانون فرهنگی ورزشی پایگاه مقاومت شهید عرشی مسجد جامع سعدی شماره ی423.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد